سلام
خیلی دلم نوشتن میخواست
دلتنگ اینجا بودم نمیدونم چرا شاید چون من هروقت کاملا تنها میشمبه فکر اینجا میفتم
حسی ندارم
با خودم توی ایینه حرف میزنم
به خودممیگمحق با اونبود و منچون حق با اون بود عصبانیشدم.
میترسم
راستش حسودیم میشه یکمممممم به اونایی که عشق همراهشون دارن .
الان یهو دلم کوله پشتی خواست از اونا که روش نقشه دارن
خخخخ
مشخص یه کوله با این مشخصات دیدم ؟؟؟
دارم چرت و پرت میگم غمم کمبشه
راستش منب تو احتیاج دارم .
میدونی یه غمگنده تو دلمه که نمیتونم بهش بال و پر بدم
دلم میخواد بغلم کنی
دلم میخواد باهماز پله های پارک خورشید بالا بریم و تو بیشترررر مچ دستمو فشار بدی
و منم نگم بهت ک دردم میگیره .
دلم تنگ شده .
باید تحمل کنم
چون اون ب تو میگه معلول
چون جایی تو زندگیم واست نیست .
خفه کننده ست
شب بخیر
درباره این سایت